امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آباد نشد دل که خراب پسران شد حسن پسران آفت صاحب نظران شد بس دانه دلها که ز تن برد به تاراج آن مور که بر گرد لب ساده دلان شد افسرده جمال خط خوبان چه شناسد؟ کین سرمه نه شایسته ناقص بصران شد دلهای عزیزان شمر آن جمله نگینها کاندر کمر آرایش زرین کمران شد آن خواجه که می گفت که دارم خبر از عقل در عشق در آمد، یکی از بی خبران شد جز حسرت و مردن نبود چاره عشاق فریاد و فغان عربده حیله گران شد ای صبر، دلم ده قدری، بو که توان زیست کان دل که مرا بود از آن دگران شد بس عاقل شمع خرد افروخته روشن کز کرده دل سوخته خوش پسران شد خسرو ز رخ خوب و ز می توبه نمی کرد ناگاه بدید آن رخ زیبا، نگران شد امیر خسرو دهلوی