امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زلف تو دام دل دانا و خردمند دشوار جهد دل که در افتاد درین بند اندر دل من بود نهالی ز صبوری بادی بوزید از تو و از بیخ برافگند بودیم خردمند، که زد عشق تو بر ما دیوانگی آورد و نماندیم خردمند شیرینست دروغ تو، ز هم ارچه زنی لاغ حلوا نتوان خورد ازینسان که تو سوگند ای باد، بجنبان سر آن زلف و ببخشای بر حال پریشان پریشان شده ای چند در آرزوی یک سخن تلخ بمردم روزی نشد از دولت آن لعل شکر خند اصحاب هوس چاشنی عشق، چه دانند؟ لذت ندهد تشنه می را شکر و قند بگذار که بیرون رود از پرده دل راز کاین پرده نمانده ست کنون قابل پیوند هرگز نرود نقش رخت از دل خسرو زان گونه که از ران سگان داغ خداوند امیر خسرو دهلوی