امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟ جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش بر دست گر این هر دو خریدار فروشند با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر نی اشکنه، ای دوست، به خروار فروشند با غمزه بگو کز دگران پیشترش کش یاران به محلی که بود یار فروشند این دل چو ز سودای تو افتاد به بازار آنجا طلب این جیفه که مردار فروشند نایند به بازار بتان اهل سلامت کانجا همه خوبان و دل افگار فروشند باری سخن عاشقی از بهر چه گویند؟ آنان که چو خسرو همه گفتار فروشند امیر خسرو دهلوی