امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب دلشدگان دیده بیدار نبندند الا که به خون چشم گهربار نبندند چون من ز دل خویش شوم سوخته، زنهار این تهمت بیهوده دران یار نبندند من عاشق و مستم، ره زهدم منمایید کابریشم طنبور به طومار نبندند بر من که در توبه ببستند، غمی نیست باید که روم تا در خمار نبندند آنان که حق خدمت تو باز شناسند ناکرده وضو رشته زنار نبندند پر پیچ و شکسته دل عاشق نبود، زانک دل کان به تو بندند به گلزار نبندند خسرو نکند نسبت عشق تو به خود، زانک شاهی و به فتراک تو مردار نبندند امیر خسرو دهلوی