امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد زبون شدم که بود کو ز دست غم زبون نشد به جلوه گاه نیکوان که هست جلوه بلا کسی درون پرده شد که از بلا برون نشد ز آب چشم عاشقان کجا ز دیده تر کند ز شوخی شکرلبان دل کسی که خون نشد چه ناله ها که کرد دل که یار از آن خود کند رخ نکویی مرا چه حیلت است چون نشد؟ چو مردنی شدم ز غم، چه جویم از کسی دعا؟ که از دعای مردمان حیات کس فزون نشد ندانم این که چون زیم، حیات دل چسان بود؟ ز جادویی که خسرو از دلت به صد فسون نشد امیر خسرو دهلوی