امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر غلتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر غلتد شود نظارگی دیوانه و زو مست تر غلتد به چوگان بازی آن ساعت که توسن را دهد جولان به میدان در خم چوگانش از هر سوی سر غلتد ز گرد آلوده روی آن سوار من همی خواهد که افتد در زمین خورشید و اندر خاک در غلتد هزاران گوهر جان قسمت است آن در غلتان را که هنگام خوی از رخسار آن زیبا پسر غلتد شبش خوش باد، روز از دیده بی خواب پر خونم چو او بر فرش عیش خویش مست و بی خبر غلتد نغلتد کس چو من در شیوه های عاشقی در خون مگر مجنون دگر زنده شود زینسان که در غلتد بسی غلتید خسرو بهر خواب و نامدش، اکنون تو بنما چشم غلتانش که در خواب دگر غلتد امیر خسرو دهلوی