امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد جهانی پیش او خود را غلام رایگان سازد خرامان می رود آن شوخ و در وی عالمی حیران بزرگ آن صانعی کز آب آن سرو روان سازد بر ابرو خال دارد آن بت و جانم فدای او در آن دم کو بسی دل طعمه زاغ و کمان سازد سر آن چشم گردم، چون به ناز و شیوه و شوخی گهی مستی نماید، گاه خود را ناتوان سازد هزاران را ببین چون خاک در کویش پراگنده که آن بازنده شطرنج هوس زین استخوان سازد بود معشوق چون شمعی، خوش آن پروانه عاشق که مهمانش رسد وز شعله نقل میهمان سازد امان هرگز نباشد عاشق بیچاره را از غم مگر آنگه که کوی خویش را دارالامان سازد به بیماری غم خسرو، برای زیستن هر دم نوای خویش را از خون دل تعویذ جان سازد امیر خسرو دهلوی