امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کی ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کی ماند غم هجران ز حد بیرون، درونم شاد کی ماند مکن عیب، ار بنالد جان چو نقد تن همه بردی کسی کش خانه غارت گشت بی فریاد کی ماند ملامت بیهده ست آزادگان را بر سر کویت کسی کان روی بیند از بلا آزاد کی ماند دلی داری که دردی نازموده ست از بلا هرگز من ار چه درد خود گویم، بران دل یاد کی ماند خرابی هاست بر جان من از دست خیال تو چو سلطان تیغ کین برداشت، ملک آباد کی ماند در آن دم کز کرشمه ناز در سر می کند شیرین صبوری در دل شوریده فرهاد کی ماند به قلاشی و رسوایی چه جای طعن بر خسرو؟ چو عشق افتاد در سر، عقل را بنیاد کی ماند امیر خسرو دهلوی