امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتد همه شب تا سحر خار و خسک در بسترم افتد مرا هم چشم من کشته است و هست اینها همه از من که لعلی دم به دم زین دیده پر گوهرم افتد ز گریه زیر دیوار تو هم غمناک و هم شادم غم آن کافتد و شادی آن کان بر سرم افتد چه سوزی هر دمم، یکباره سوز و هم به بادم ده که ترسم شعله افتد هر کجا خاکسترم افتد چو نیلوفر کبودم شد رخ از کرب و محالست این که روزی تاب آن خورشید بر نیلوفرم افتد نگشتی نالش کس باورم و اکنون که غم دیدم به تزویر ار کسی نالش کند هم باورم افتد بدینسان، خسروا، چون زنده مانم، وه که گر روزی نبینم ناگهش، سودای روز دیگرم افتد امیر خسرو دهلوی