امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیرد مفرما عارض چون سیم را کز خط حشم گیرد چو سبزه خویش را خط تو خواند جای آن دارد که گل از خنده بر خاک افتد و غنچه شکم گیرد پس از ماهیت می بینم، مه من کج مکن ابرو گره مفگن به پیشانی که مه در غره کم گیرد دلم سوی دهانت می رود، چون در تو می بینم مگر می خواهد از بیم فنا راه عدم گیرد؟ خیالت بیشتر می بینم اندر دیده پر نم اگر چه روی در آیینه ننماید چو دم گیرد ستم در عهد تو زان گونه خونین شد که هر ساعت اجل بهر شفاعت آید و دست ستم گیرد مرا بر تخت وصلت ناخن پایی نگرددتر اگر اطراف عالم سر به سر سیلاب غم گیرد حدیث دیده و دل چون نویسد سوی تو خسرو که کاغذتر شود از گریه، آتش در قلم گیرد امیر خسرو دهلوی