امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟ به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر که جان بر کف نهد تا روز ترک خواب و خور گیرد ز راز خلوت ما شمع چون روشن کند رمزی بگو پروانه تا خادم زبان شمع برگیرد اگر لشگر کشد سلطان به ویرانی، چه غم باشد؟ گدایی را که صد کشور به یک آه سحر گیرد گر از دست غمت خسرو شود فانی، ندارد غم به پایت گر دهد جان را، حیات نو ز سر گیرد امیر خسرو دهلوی