امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید چه پنداری شراب عاشقی آسان فرود آید؟ دل و عقل، آنگهی عشق، این کجا باشد روا آخر؟ که مرغ کعبه در بت خانه ویران فرود آید سحرگه خشک دیدی ز آه من، ای مرغ بستانها شبانگه باش تا از چشم من باران فرود آید مرا گویند دل گرد آر، من بسیار بسی خواهم که از دل یک دم آن بدعهد بی فرمان فرود آید عنانگیری نکرد آن بیوفا یک ره مرا روزی که در ویرانه بیچارگان مهمان فرود آید چو حد حسن خود بشناخت، قانع شو ز دور، ای دل که آن یوسف نمانده ست آنک در زندان فرود آید گهی جولان او در جان، گهی میدان او در دل غلام آن سوارم من که اندر جان فرود آید نمی یابم چو خار پاش، باری باشمش در ره مگر بر فرق من گردی ازان جولان فرود آید نمک بارد به هر سو کان جگر گوشه رود، وانگه همه بر جان سوزان و دل بریان فرود آید بدینسان کز بلندی گفت خسرو رفت بر گردون چه باشد یک سخن گر در دل جانان فرود آید امیر خسرو دهلوی