امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش هر کجا جلاد باشد حاجت قصاب نیست پادشا گو خون بریز و شحنه گو گردن بزن بهر جانی ترک جانان مذهب احباب نیست هان و هان، ای عاقل، از غم خواری ما در گذر کاندرین ره بهتر از دیوانگی اسباب نیست گر جمال دوست نبود، با خیالش هم خوشم خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست کافرا، مردم شکارا، یک زمان آهسته تر کاهوی بیچاره را با تیر ترکان تاب نیست دل کز آن من نشد چندین چه گردد گرد تو آخر اندر ترکشت یک ناوک پرتاب نیست گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست تشنه خواهی مردن، ای دل، زان زنخدان باز گرد کان چه او گر بکاوی خون برآید آب نیست خسروا، زنار بند اول پس آن گه سجده کن پیش آن ابرو که بتخانه ست آن، محراب نیست امیر خسرو دهلوی