امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبا کو به بوی تو جان پرور است دل خلق را سوی تو رهبر است به دنباله زلف مگذار کار دلی را کز آن زلف در هم تر است برون بر ازین چشم پر خون من که از خون چرا آستانت تر است سراندازیم به که رانی ز در که سر بی در دوست درد سر است دریغ است خاک درت بر سرم که این سر نه لایق بدان افسر است زهی طعن جاوید خورشید را که گویند معشوق نیلوفر است مگس قند و پروانه آتش گزید هوس دیگر و عاشقی دیگر است بمیرم درین سوز من عاقبت که هیزم پس از شعله خاکستر است کجا یابم آن خانه ویران شده که هر شب به جان خراب اندر است چه داند ملک خفته، در خواب ناز که نالان کدامیش در پیش در است ز در باری دیده خسرو مرنج که خود عاشقان را همین زیور است امیر خسرو دهلوی