امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن تو کاندیشه به کارش گم است کی به حد معرفت مردم است پرده برافگن که گه والضحی است زانکه رهی در تو و در خود گم است بارگی آهسته تر، ای هوشیار زانکه صف مور به زیر سم است این تن چوبین که به صد پاره باد پختن سودای ترا هیزم است خواب به افسون مگر آریم، زآنک خوابگه غمزه پر گزدم است بخت بدم به نشود ز آب چشم زانکه سعادت نه در این انجم است من به صفا کی رسم از درد خم فتنه ساقیم چو دم در دم است ای که نهی مرغ حرم نام من حسرت من بر مگسان خم است خسرو از عشق زید نه به طبع عنصر عشاق مگر پنجم است امیر خسرو دهلوی