امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب، که این درخت گل از بوستان کیست وین غنچه شکر شکن از نقلدان کیست باز آن پسر که می گذرد از کدام کوست باز آن بلا که می رسد از بهر جان کیست از خون نشان تازه همی بینمش به لب تا خود که بازگشته و آن خود نشان کیست می گفت دی که بر من آواره برگذشت کافگار کرد پای من این استخوان کیست شب ناله ام شنید و بپرسید از رقیب من شب نخفته ام، همه شب این فغان کیست خون می رود ز دیده و جان می رود ز تن آن زخمها ز غمزه نامهربان کیست این سوزشی که در دل آواره من است داغ کسی ست، لیک ندانم از آن کیست ای باد، اگر برای من آورده ای پیام بار دگر بگو به خدا از زبان کیست جانا، اگر شبی دهنت بر دهن نهم خود را به خواب ساز و مگو کاین دهان کیست بیدار از آنست مه که به شب پاسبان تست خسرو که خواب می نکند پاسبان کیست امیر خسرو دهلوی