امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست مرده بود آن دلی کاه و فغانیش نیست بهر خدا، ای جوان، تا بتوانی مدار حرمت پیری که میل سوی جوانیش نیست کاش نبودی مرا تهمت جایی به تن کش اگر از یار امان، از غم امانیش نیست سینه که بیدل بماند آه و فغانیش هست دل که ز هجران بسوخت نام و نشانیش نیست بوسه به قیمت دهد، جان ببرد رایگان قیمت بوسیش هست، منت جانیش نیست سرو قدا، رد مکن گریه زارم، ازآنک خشک بود آن چمن کاب روانیش نیست گر دم سردی کشم، روی مگردان ز من نیست گلی کاندرو باد خزانیش نیست پسته بسته دهن پیش دهانت گهی لب ز سخن تر نکرد کاب دهانیش نیست قصه خسرو بخوان، چون تو درون دلی گر ز همه کس نهانست، از تو نهانیش نیست امیر خسرو دهلوی