امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقان را درد بی مرهم خوش است بیدلان را دیده پر نم خوش است گر سخن در گوش جانان می رسد گفت و گوی هر که در عالم خوش است گر بتان از درد عشاق آگهند هر کجا دردیست بی مرهم خوش است هر کسی کو غم خورد ناخوش بود من غم خوبان خورم کاین غم خوش است جان من آزار دل چندین مجو خود درین ایام دلها کم خوش است زلف را بهر خدا شانه مزن همچنان آشفته و درهم خوش است دیدنت خوب است، گر خود ساعتی ست پادشاهی، گر همه یکدم، خوش است وصل تو خوش بود وقتی، وین زمان ناخوشی های فراقت هم خوش است خسروا، با بیدلی خو کن که دل هم دران گیسوی خم در خم خوش است امیر خسرو دهلوی