امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت اثری ست جان شیرین، ز لبان همچو قندت به کدام سرو بینم که ز تو صبور باشم که دراز ماند در دل هوس قد بلندت به خزان هجر مردم، چه کمت شود که ما را به غلط گلی شکفتی ز دهان نوشخندت منم و هزار پیچش ز خیال زلف در دل به کجا روم که جانم رهد از خم کمندت به رهت فتاده مردم روشی نما به جولان که چو مردنی ست باری به ته سم سمندت ز تو دور چند سوزم به میان آتش غم همه غیرتم ز عود و همه رشکم از سپندت کن اشارتی چو شاهی که برند بند بندم که ز لطف این سیاست برهم مگر ز بندت بزن، ای رفیق، آتش که اثر نماندم تا تو رهی ز مالش، من، من سوخته ز بندت مپز این خیال خسرو که به عشق در نمانی بود ار چه زاهل شهری شب و روز ریشخندت امیر خسرو دهلوی