امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت نام بیداد تو جز لطف و کرم نتوان گفت آرزوی تو ز روی دگران کم نشود حاجت کعبه به دیدار حرم نتوان گفت حسن تو خانه برانداز مسلمانانست ناز هم یارب و زنهار که کم نتوان گفت تا چه سرهای عزیزان به درت خاک شده ست وه که آن خاک قدم خاک قدم نتوان گفت رشکم آید که برم نام تو پیش دگران ذکر انصاف تو در پیش تو هم نتوان گفت چون منی باید تا باورش آید غم من تو که دیوانه و مستی به تو غم نتوان گفت سخن توبه و آنگه ز جمال خوبان به که دادند سر زیر علم نتوان گفت غاریی از پی دین برهمنی را می کشت گفت از بهر سری ترک صنم نتوان گفت خسروا گر کشدت یار، مگو کاین ستم است عدل خوبان را به بیهوده ستم نتوان گفت امیر خسرو دهلوی