امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست مشنو، از وی سخن عشق که او هشیارست ای که بر جان ننهی منت تیر خوبان پای ازین دایره گرد آر که ره پر خارست نامه گو باش سیه روی هم از رسوایی دل کشیدن ز خط خوش پسران دشوارست ای مؤذن که مرا جانب مسجد خوانی کار خود کن که مرا با می و شاهد کارست تن که بر وی نوزد باد هوایی، مرده ست دل که در وی نبود زندگیی، مردارست غازی پیر کند ریش به خون سرخ و منم مفسد پیر و خضابم می چون گلنارست از پی دارو در دیده کشد خلق شراب داروی دیده من خاک در خمارست بت پرستم من گمره که تو زاهد خوانی وین که تسبیح به دستم نگری زنارست خسروا، در دل افسرده نگیرد غم عشق هست جایی اثر سوز نمک کافگارست امیر خسرو دهلوی