امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت سرخ رویی رخ لاله و گلنار برفت سرو بشکفت و چمن سبز شد و نرگس خفت گو، برو، از بر من این همه، چون یار برفت نزد من باد خزان دوش غبار آلوده آمد و گفت که سرو تو ز گلزار برفت خواستم تا بروم در طلب رفته خویش یادم آمد رخ او، پای من از کار برفت در دوید اشک چو باز آمدن خویش ندید دل بینداخت هم اندر ره و خونبار رفت خون دل گر چه که بسیار برفت، اندک ماند صبر هر چند که بود اندک، بسیار برفت باد خاری ز ره گلرخ من می آورد جانم آویخت دران خار و گرفتار برفت هر چه از عقل فزون شد همه عمرم جو جو اندر این غارت غم، جمله به یک بار برفت گله کرد آن بت شیرین ز بر خسرو جست خله کرد آن گل نسرین زبر خار برفت امیر خسرو دهلوی