امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ست جام پر گردان که مرگم در تهی پیمانگی ست من به رغبت جان دهم تا رحمت آری بر تنم این عنایت در میان دوستان بیگانگی ست زاهدا، تعویذ خود ضایع مکن بر من، از آنک عشق من ضایع نخواهد شد که دیو خانگی ست قصه های درد خوانم هر شبی با بخت خویش وین همه بیداری من، زین دراز افسانگی ست بس که در زنجیر خونابم مسلسل شد سخن هر غزل از دفتر من مایه دیوانگی ست شمع شیرینی چشیده ست، ار بسوزد باک نیست لذت از آتش گرفتن مذهب پروانگی ست طعنه های دشمنان مشتاق را تاج سر است نام رسوایی به کوی عاشقان فرزانگی ست نیست آن مردانگی کاندر غزا کافر کشی در صف عشاق خود را کشتن از مردانگی ست خسروا، سلطان عشق، ار می کشد، یاری مخواه زانکه معزول است عقل و صبر بی پروانگی ست امیر خسرو دهلوی