امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت بس خرمن مردان که به باد ستمش رفت هر صبر و سلامت که دل سوخته را بود اندر شکن سلسله خم به خمش رفت یوسف چو گذر کرد به بازار جمالش هر مایه که او داشت به هفده درمش رفت یک روز به شادی وصالش نرسانید آن عمر گرانمایه که ما را به غمش رفت آلوده نشد هیچ گهی دامن نازش زان خون عزیزان که به زیر قدمش رفت بسیار سرافگنده به شمشیر سیاست ای دولت آن سر که به تیغ کرمش رفت رفت از قلم حکم که در عشق رود جان القصه، همان رفت که اندر قلمش رفت جان دید چو خونریزی سلطان خیالش بستد کفن و تیغ به زیر علمش رفت بر یاد وی امشب شب خسرو به درازی کوتاه نشد، گر چه مهی بیش و کمش رفت امیر خسرو دهلوی