امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گلاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز عید است به من ده می نابی چو گلاب که ازان جام شود تازه ام این جان خراب جان من از هوس آن، به لب آمد اکنون به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکراب روزه داری که گشادی ز لبش نکهت مشک این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب آنکه خیزان و فتان بود به مسجد زین پیش هست در میکده خیزان و فتان مست و خراب دف که او گرد نمی گشت به دور مجلس می رود دور کنان جانب مجلس بشتاب می حلال است کنون خاصه که از دست حریف در قدح می چکد آب نمک آلود کباب ساقیا، نوش چنان کن که صدا باز دهد بر سر شارع می گنبد سیمین حباب هر که را بوی گل و می به دماغ است او را آن دماغیست که دیگر نکند بوی گلاب بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین دست همت زد و پیچید طناب اطناب امیر خسرو دهلوی