امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقاب گوییا در زیر ابری رفت ناگه آفتاب همچو لاله داغ دارم بر دل از هجران تو شد شکر بر آتش عشقت مرا، ای جان، کباب حسرتم زین قصه می آید که من لب تشنه ام بی محابا از چه می بوسد کف پایت رکاب؟ ترک من تا بهر رفتن بسته ای آخر میان در کنارم سیل دیده خون همی راند چو آب یک خدنگ از ترکشت برکش ز بهر جان من ناوک از مژگان چه حاجت بهر قتلم بی حساب همچو غنچه ته به ته خون شد دل من، ای طبیب شربتی فرما ازان لب، گر همی جویی صواب ای جدا افتاده، از ما، ما به تو پیوسته ایم تا به تو پیوسته خسرو کرده از غیر اجتناب امیر خسرو دهلوی