امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را سوزم و بر نیاورم پیش وی آه و ناله را تا چو سگان فغان کنند از رخش اهل نه فلک ساخت مه چهارده آن بت هجده ساله را عقل نماند در سری، صبر نماند در دلی برگل و لاله کس چنین کژ ننهد کلاله را سوخته رخت اگر سوی چمن گذر کند در دل خود گمان برد شعله گرم لاله را بوسه اگر همی دهی، بر لب خود حواله کن رشوت تست جان من از پی این حواله را من به نظاره ای خوشم، وصل چه حد من بود حوصله مگس مدان کو بخورد نواله را دل خط و وام دادمت، هوش و خرد سپردمت جانست هنوز دادنی، پاره مکن قباله را تو ز پیاله می خوری من همه خون که دمبدم حق لبم همی دهی از لب خود پیاله را دل که فسرده تر بود هم به گدازش آورد ناله خسروش چنان کاتش تیز ژاله را امیر خسرو دهلوی