امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سری دارم که سامان نیست او را به دل دردی که درمان نیست او را به راه انتظارم هست چشمی که خوابی هم پریشان نیست او را به عشق از گریه هم ماندم، چه گیرم؟ بر از کشتی که باران نیست او را فرامش کرد عمرم روز را، زانک شبی دارم که پایان نیست او را ترا ملکیست، ای سلطان دلها که جز دلهای ویران نیست او را خطت نوخیز و لب ساده از آنست خوش آن مضمون که عنوان نیست او را رخی داری یگانه در نکویی که ثانی ماه تابان نیست او را کدامین مور خطت را که در حسن بها ملک سلیمان نیست او را ز خسرو رو مپیچ، ار گشت ناچیز خیالی هست، اگر جان نیست او را امیر خسرو دهلوی