امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید باد صبا تازه کرد جان مرا نهفته داد به من بوی دلستان مرا بخفت نرگس و فریاد کم کن، ای بلبل کنون که خواب گرفته است ناتوان مرا صبا سواد چمن زا چو نسخه کرد بر آب به گل نمود که بنگر خط روان مرا مرا گذر به گلستان بس است، لیک چه سود که سوی من گذری نیست گلستان مرا گمان همی بردم کز فراق او بزیم غم نهفته یقین می کند گمان مرا نشان نماند ز نقشم، کجاست عارض او که در کشد قلم این نقش بی نشان مرا فغان من ز کجا بشنود به گوش آن شوخ که خود نمی شنود گوش من فغان مرا پرید جانب او مرغ روح و با من گفت که من شدم، تو نگهدار آشیان مرا خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا سرم برید و به دستم نهاد و راه نمود که خیز و زو سر خود گیر و بخش جان مرا نهاد بر لب من لب، نماند جای سخن که مهر کرد به انگشتری دهان مرا رو، ای صبا و بگو سرو رفته را، باز آی به نوبهار بدل کن یکی خزان مرا اسیر زلف ویم با خودم ببر، ای باد وگرنه زاغ برد با تو استخوان مرا ز رفتن تو به جان آمدم، نمی دانم که رفتنت ز کجا خاست بهر جان مرا دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت غریب نیست، نگهدار میهمان مرا امیر خسرو دهلوی