امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیوانه می کنی دل و جان خراب را مشکن به ناز سلسله مشک ناب را بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال تو خون من بریز ز بهر ثواب را بوی وصال در خور این روزگار نیست ضایع مکن به دلق گدایان گلاب را ای عشق، شغل تو چو به من ناکسی رسید آخر کسی نماند چهان خراب را از چاشنی درد جدایی چه آگهند یک شب کسان که تلخ نکردند خواب را طوفان فشان به دیده و قحط وفا به دهر تقویم حکم کی کند این فتح باب را تا گفتمش بکش، ز مژه تیغ رانده بود ما بنده ایم غمزه حاضر جواب را گر خاطرش به کشتن بیچارگان خوش است یارب که یار ناوک او کن صواب را آفت جمال شاهد و ساقی ست بیهده بدنام کرده اند به مستی شراب را خونابه می چکاندم از گریه سوز دل خوش گریه ایست بر سر آتش کباب را خسرو ز سوز گریه نیارد نگاهداشت آری سفال گرم به جوش آرد آب را امیر خسرو دهلوی