امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا که تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مرا چو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا کسان به کوی تو پندم دهند و در جایی که دیده روی تو بیند، چه جای پند آنجا به خانه تو همه روز بامداد بود که آفتاب نیارد شدن بلند آنجا به شانه شست تو می بافت زلف چون زنجیر مگیر سخت که دیوانه ایست چند آن جا کجا روم که ز کوی تو هر کجا که روم رسد زجعد کمندت خم کمند آنجا ز زلفش آمدی، ای باد، حال دلها چیست؟ چگونه اند اسیران مستمند آنجا بر آستان تو هر کس به رحمتی مخصوص مگر که خسرو بیچاره دردمند آنجا امیر خسرو دهلوی