امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم را چشم زد خسان مکن عارض همچو سیم را ما و نسیم صبحدم بوی تو و هلاک جان نیست امید زیستن سوخته جحیم را من به هوای یک سخن، تو همه تلخ بر زبان چند نمک پراکنی این جگر دو نیم را تو چو بهشت در نهان، ما و دلی و سوزشی دوزخی از کجا خورد مائده نعیم را من نه به خود شدم چنین شهره کویها، ولی شد رخ نیکوان بلا عقل و دل سلیم را شیفته رخ بتان باز کی آید از سخن مست به گوش کی کند کن مکن حکیم را عشق چو مرد را برد موی کشان به میکده موی سفید ننگرد پیر سیه گلیم را چون به خم شراب در غرقه بماند چون منی هم ز شراب غسل ده دردکش قدیم را قصه خسرو از درون گر به غزل برون دمد دشنه سینه ها کند زمزمه ندیم را امیر خسرو دهلوی