عمان سامانی
گنجینه الاسرار
بخش 8
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در انتقال بعالم بسیط بسط و اتصال بدریای محیط وجد و بیان اینکه چون صاحب جمال، جمال خود نماید و ناظران را دل از کف رباید، بر مقتضای حکمت، به آزارشان کوشند و عاشق را شرط است که از آن آزار نرمد و نخروشد تا بر منتهای خواهش کامران شود بر مصداق حدیث من عشقنی الخ. باز گوید رسم عاشق این بود بلکه این معشوق را آیین بود چون دل عشاق را در قید کرد خودنمایی کرد و دلها صید کرد امتحانشان را ز روی سر خوشی پیش گیرد شیوۀ عاشق کشی در بیابان جنونشان سر دهد ره بکوی عقلشان کمتر دهد دوست میدارد دل پر دردشان اشکهای سرخ و روی زردشان چهره و موی غبار آلودشان مغز پر آتش، دل پردودشان دل پریشانشان کند چون زلف خویش زآنکه عاشق را دلی باید پریش خم کند شان قامت مانند تیر روی چون گلشان کند همچون زریر یعنی این قامت کمانی خوشترست رنگ عاشق زعفرانی خوشترست جمعیتشان در پریشانی خوش ست قوت، جوع و جامه، عریانی خوش ست خود کند ویران، دهد خود تمشیت خودکشد شان باز خود گردد دیت تا گریزد هر که او نالایق ست دردرامنکر، طرب را شایق ست تا گریزد هرکه او ناقابل ست عشق را مکره هوس را مایل ست و آنکه را ثابت قدم بیند براه از شفقت می کند بروی نگاه اندک اندک می کشاند سوی خویش میدهد راهش بسوی کوی خویش بدهدش ره در شبستان وصال بخشد او را هر صفات و هر خصال متحد گردند با هم این و آن هر دو را مویی نگنجد در میان می نیارد کس بوحدتشان شکی عاشق و معشوق میگردد یکی عمان سامانی