بازار صابر
گزیده اشعار
شعرِ غرقِ خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خاطرۀ شهیدانِ روزهای 23 - 25 بهمن ماه: -1 عزیز بیک فیض -2 نجات اُف طوی محمد -3 فاضل اُف قا بلی جان -4 گیا یوف عمرعلی -5 مجنون اُف سعید محی الدین -6 متراس اُف نیکیتا اگاریویچ -7 نعمت ولینا نائله -8 عمروف سعید -9 شیروف اعظم -10 با با یوف شیرعلی -11 ستریلکوف واد یم -12 پلاکسین س.ا. -13 سیف الله یوف شمشیربیک -14 خالق اُف عصمت الله -15 نعیم اُف شراف الد ین -16 میرزارحیم اُف اسرا یل -17 پلتاناواگالینا واسلیونا -18 حامدوف عبدالسلیم -19 سنگین اُف احمد -20 جمعه یوف محمد جان -21 اوران اُف اعظم -22 تیشه با یوف رستم -23 بلتان اُف یوری یکاولویچ -24 حلیم اُف ایرکین ... ای ارغوان، ای ارغوان، ای ارغوان غرقِ خون 1 ای جامه ات چون جامۀ قربانیانِ غرق خون جایی که تو استاده ای، بود آستان غرق خون در آستانِ غرق خون صدها جوانِ غرقِ خون تیر وکمان، تیر وکمان، تیر وکمان چنبری پیش از تو دیدم بی امان تیر وکمان عسکری از مادری، از خواهری، از دادری 2 از دختری تیر وکمانِ چنبری برکُشته هاگل چنبری ای ناله ها، ای ناله ها، ای ناله ها، ای ناله ها از خون مژده ساله ها، از خون مژده ساله ها در فرشها، در زیر پا مانندِ برگ لاله ها مانندِ برگ لاله ها در جاله ها، در جاله ها سنگ کفِ مردم اگر در شیشۀ بنا زده سنگِ حکومت را ببین، در شیشۀ دلها زده گر سوخت مردم غُرفه ای، هرگز ند ارم من گله وای از حکومت، سوخت دل، دل از حکومت پرگله خونِ شهیدان از در قصر حکومت شسته شد اما حکومت شسته از خونریزی ناحق نشد رختِ شهیدان از تگِ پای حکومت بسته شد اما حکومت بسته از خونریزی ناحق نشد ای خلق من، ای نحلق من، عمری تو حاکم پروری خوش نیست حاکم پروری، خوش نیست این خوشباوری فرقی ندارد حاکمت از زرخرید و نوکری از دور می بیند ترا با دوربین عسکری ای از فشردنها شگفت، ای از فشردنها شگفت از شهر بی تهجا 3 شگفت از شهر بی تهجا شگفت هرکس چو شخص مرکزی در مرگزش ایوان گرفت تهجا برفت وکلبه در پهلوی گورستان گرفت هفتاد سال آمد به سر بی رهبران خانزاد گویا در این هفتاد سال از مادری رهبرنزاد هر جا مقامی هست اگر، چو اُورده 4 می آید به یاد صاحب مقامی هست اگر، چون اُردو می آید به یاد ای ارغوان، ای ارغوان، ای ارغوانِ غرف خون ای جامه ات چون جامۀ قربانیان غرق خون جا یی که تو استاده ی، بود آستانِ غرق خون آستان غرقِ خون صدها جوانِ غرق خون بازار صابر