بازار صابر
گزیده اشعار
احمد دانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس روز و شب گذشت و بهار و خزان گذشت بس آبِ رو نماند و بسی آبِ جو نماند علامه گشت پهلو شبی در مزار خویش از درد تخته پشت که پهلو نگشته بود پهلوکه گشت ، گوشه چشمش گشاده شد آمد به خاطرش قلم و لوح و جدولش هر چند در قَلَمرو اوهام خُقنه بود لوح و قلم ز خاطرِ اعلم نرفته بود برخیست از زمین بخاراش چون بخار رفت از برای لوح و قلم و سوی خانه اش مه در فضا چوکاسه ای در بین آب بود پهلو به پهلو شهرِ نو وکهنه خواب بود می دید هیکلی که نبودش قیاس هیچ ی دید هیکلی که نبودشر شناس هیچ چرمینه پوش،کیپی 2 چرمینه اش بلند با هیئتی نبود به بخارایی خاص هیچ مهتاب را جبیده فرو می کشید خشت از طاق و در خطوطِ چلیپائی 3 رو به رو مانندِ استخوانِ فرو مانده در گلو اعلم در این خطوط و رقم چشمِ خط نداشت از سایۀ عمارت »میرعرب 4« گذشت گویا رسید تا گذر »خوابه جعفری « لیکن سکوت کرد و هوا خورد و بازگشت آنجا نیافت خانۀ خود را و شب گذشت پُر بود سراسر آن محل از خانۀ سفید اما نبودکلبۀ عرفی خاصِ او آن توت و تاک و آن در و آن درگه کهن آن غُفرۀ 5 به »حیرت 6« و »عینی 7« شناس او ******* 1 احمد دانش : علامه احمد مخدوم دانش ( 1827 - 1897 ) سر دفتر ادبیات معارف پروری در ماوراالنهر 2 کیپی : کلاه روسی 3 چلیپائی : منظور لوحه و شعارهای سریلی (روسی) 4 میرعرب : مدرسۀ مشهور بخارا 5 غفره : پنجره 6 حیرت : ( 1878 - 1902 ) شاعر صاحب استعداد بخارائی 7 عینی : صدرالدین عینی ادیب و دانشمند بزرگ بخارائی بازار صابر