بازار صابر
گزیده اشعار
اسب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درگوشه مای خاطرۀ سرگذشت من بلکه در آن دیارکه گُم کرده ام پدر اسبی هنوز می دود و می دود هنوز اسبی که نیست پس از این جز آهِ درگذر پایش سفید، سینه و پیشانه اش سفید گاهی چو باد می رود او از برابرم گاهی به گوش می رسد از راه های دور در خاک و سنگ ضربۀ سمبش هنوز هم گاهی به خیز می کُند از رودهاگذر درگرمِ روز تشنه و یالش شو پُر از غبار گاهی به شصت می رود در دشتهای سبز چشمش به سوی سبزه و سیبرگۀ بهار درکودکی شنیدم و از یادِ من نرفت آواز نعل و شیهۀ این اسب آشنا گویا که سرگذشت من فریاد می کند با این صدای گرم از افسانه ها مرا با این صدا شنیده ام، می خواند ا ینچنین درگوشِ من ترانۀ خود را دیار من گویا هنوز بر درِکا شانۀ پدر ایستاده است طفلیم در انتظارِ من استاده است بر درِ آن خانه ای که دوش گر جای خنده بود و اگر جای گریه بود در آن به شادمانی ما خنده کرده ایم بگریسته ایم با غمِ خُرد و بزرگ خود ... یادت به خیر طفلی آزاد و بی گناه یادت به خیر، خانۀ دیرینۀ پدر مردی که رفت از برِ ما در جوانیش خواهم که پیر آید و باز آید او به بر آن پُشته های خلوت و پی راهه های کور کاوازِ نعلِ تازی او را شنیده اند باشدکه یک پگاه ز دوری دوری ها باری مرا ز هستی او باخبر کنند ... از روی- روی خاطرۀ سرگذشت من بلکه از آن دیارکه گُم کرده ام پدر اسبی هنوز می دود و می دود هنوز اسبی که نیست پس از من جز آه درگذر طی شد هزارها ره و جز در رهِ خیال بار دگر ندیدمت ای اسب بادپا تو تاکجا دویدی وکو آن سواره ات؟ او را تو در جوانیش افکندی درکجا؟ بازار صابر