بازار صابر
گزیده اشعار
زبان مادری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر چه او از مال دنیا داشت، داد خطأ بلخ و بخارا داشت، داد سنّت والا و دیوان داشت، داد تخت سامان داشت، داد. دشمن دانش گدایش »دانش « سینا گرفت دشمن بی سنتش دیوان مولانا گرفت دشمن صنعت فروشش صنعت بهزاد برد دشمن بی خانه اش در خانۀ او جا گرفت. داد او از دست گرز رستم و سهراب را بربرانِ ناتوانی را توانا کرد او نام خود را همچو گور رودکی از یاد برد قاتلان خویش را مشهور دنیا کرد او قامتِ کوتاه منغیت از منارِ کلۀ اهلِ خراسان شد بلند پستی صحرای قپچاق ازبلندی بدخشان شد بلند خلق تاجیک خلق ارمان آب در چشم چون یتیمان در لبش خشم چون اسیران از وطن تا برکفن هر بود و نابودی که بود برکفن طلب و وطن طلبنده ها بخشید و داد دشمن درویش خود را شاه و دارا کرد و خود درویش شد. در میان تنگ چشمانی که در چشمانشان سالهای تنگی را می دید او گه در آتش گاه در آب ته به ته با سوختنهای منارِ سغدیانش سوخت، سوخت با خرا بیهای دیوار و درِ افراسیابش شد خراب. لیک لفظِ مادرییش همچو نامِ مادرش در زبان و در دهاننش ماند، ماند هر سخن با شیر مادر سخت شد، در استخوانش ماند، ماند. خودبه خود در گوشۀ خاکِ دیار از جدایی، از غریبی اوگر یست وگریه ها بر آبشاران یاد داد لفظِ کوهستانیی بر باد و باران یاد داد. رودها را رودکی دان کرد او بادها را انوری خوان کرد او روز نا آبادیش تاجیک زبان آباد کرد در زبانش دولت بی دولتی بنیاد کرد دولتی از حرفِ وزنین دولتی از شعرِ رنگین از چنان شعری که هر یک مصرعش جویه ای از خونِ سربازانِ اوست تارۀ نوری از آتشهای زردشتانِ اوست. گوییا چون سیدِ مجروح او جراحتهای خود را گشته و برگشته لیسید با زبانِ خود دوا کود. در سرایش تاجیک از بختِ نگون گرچه با غیر و غنایم همسرا بود همرسول و همخدا بود در زبان اما جدا بود از سرِ صد منبر افتادند ناظرهای او تا نیفتند از زبان خویشتن در سرِ صد دار جان دادند شاعرهای او تا نیفتد بر زمین قدرِ سخن... در حد و سرحد شناسی جهان سرحدِ تاجیک زبانِ تاجیک است تا زبان دارد وطندار است او تا زباندار است، بسیار است او بازار صابر