عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۴۷: آن را که نیست در دل ازین سر سکینهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که نیست در دل ازین سر سکینه ای نبود کم از کم و بود از کم کمینه ای خواهی که از قرینه بدانی که عشق چیست ناخورده می ز عشق ندانی قرینه ای در دار ملک عشق خلیفه کسی بود کو را بود ز در حقیقت خزینه ای مرغی است جان عاشق و چندانش حوصله کز هر دو کون لایق او نیست چینه ای شه بیت سر عشق که مطلوب جمله اوست بیتی است بس عجب مطلب از سفینه ای عمری ز عرش و فرش طلب کردی این حدیث چل روز نیز واطلب از قعر سینه ای در عشق اگر سکینه پدید آیدت نکوست لیکن به زهد هیچ نیرزد سکینه ای طوفان عشق چون ز پس و پیش در رسد جز در درون سینه نیابی سفینه ای ای ساقی امشب از سر این جمع برمخیز هر لحظه پر کن از می دوشین قنینه ای چندان شراب ده تو که با منکر و مقر در سینه ای نه مهر بماند نه کینه ای بشکن پیاله بر در زهاد تا مگر در پای زاهدی شکند آبگینه ای عطار در بقای حق و در فنای خود چون بوسعیدمهنه نیابی مهینه ای عطار نیشابوری