عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۴۶: شعله زد شمع جمال او ز دولتخانهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعله زد شمع جمال او ز دولتخانه ای گشت در هر دو جهان هر ذره ای پروانه ای ای عجب هر شعله ای از آفتاب روی او گشتت زنجیری و در هر حلقه ای دیوانه ای هر که با هر حلقه در دنیا نیفتاد آشنا همچو حلقه تا ابد بر در بود بیگانه ای نیک در هر حلقه او را باز می باید شناخت ورنه گردد بر تو آن هر حلقه ای بتخانه ای در درون چاه و زندانش بدان و انس گیر زانکه نه گلشن بود پیوسته نه کاشانه ای یا اگر هر دم به نوعی نیز بینی آن جمال تو یقین می دان که آن گنجی است در ویرانه ای ور به یک صورت فرو ریزی چو گلبرگی ز بار کی رسد دریا به تو، تو مست از پیمانه ای قفل عشقش کی گشایی گر کلیدی نبودت هر دم از انسی نو و دردی نوش دندانه ای من چه گویم چون درین دریا دو عالم محو شد شبنمی را کی رسد از پیشگه پروانه ای هر که خواهد داد از وصلش سر مویی خبر در حقیقت آن سخن دانی که چیست افسانه ای از مسما کس نخواهد یافت هرگز شمه ای گر به تو اسمی رسد واجب بود شکرانه ای گر جزین چیزی که می گویم طلب داری دمی تا ابد در دام مانی از برای دانه ای شبنمی را فهم کی در بحر بی پایان رسد گر نمی فهمش بود باشد قوی مردانه ای چون رسد آن نم بدو جاوید در پی باشدش تا کند هم چون خودش از فر خود فرزانه ای یک سر سوزن ندیدی روی دولت ای فرید ده زبان تا چند خواهی بود همچون شانه ای عطار نیشابوری