عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۷۶: از عشق تو من به دیر بنشستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از عشق تو من به دیر بنشستم زنار مغانهٔ بر میان بستم چون حلقهٔ زلف توست زناری زنار چرا همیشه نپرستم گر دین و دلم ز دست شد شاید چون حلقه زلف توست در دستم دست آویزی نکو به دست آمد در زلف تو دست تا بپیوستم چون ترسایی درست شد بر من خوردم می عشق و توبه بشکستم زان می که به جرعه ای که من خوردم گویی ز هزار سالگی مستم در سینه دریچه ای پدید آمد بسیار بر آن دریچه بنشستم صد بحر از آن دریچه پیدا شد من چشمهٔ دل به بحر پیوستم طاقت چو نداشتم شدم غرقه زان صید که اوفتاد در شستم جانم چو ز عشق آن جهانی شد از رسم و رسوم این جهان رستم باور نکنند اگر به نطق آرم امروز بدین صفت که من هستم نه موجودم نه نیز معدومم هیچم، همه ام، بلند و پستم عطار درین چنین خطرگاهی تو دانی و تو که من برون جستم عطار نیشابوری