سلطان ولد
مثنوی ولدی
بخش 29: استغفار حسودان از کرده های خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وان جماعت که منکران بودند جمله شان جان فشان باستغفار توبه کاریم از آنچه ما کردیم هر یکی بر درش شده ساجد کردشان شه قبول چون دید این بعد از آن جمله از وضیع و شریف پهلوی شه نشسته مولانا شمس تبریز در سخن آمد هر یکی زان سخن بعشق پرید بعد از آن هر یکی سماعی داد هر یکی قدر وسع و طاقت خویش بخشش آورد و میهمانی کرد مدتی اینچنین گذشت زمان همه چون جام وان دو شه چون راح آن دو شه چون بهار و ایشان دشت شاخ و برگ درونشان پر بار دیده بی پرده ای همه دیدار در چنین عیش و در چنین وصلت منکر قطب آسمان بودند سر نهادند کای خدیو کبار از سر صدق روی آوردیم اشک ریزان ز عشق او واجد دادشان از نوازش او تمکین حلقه شستند گرد شاه لطیف چون دو خور که زنند سر ز سما زنده شد آنکه فهم کن آمد هر یکی از خودی تمام برید هر یکی خوان معتبر بنهاد از امیر و توانگر و درویش تا شود یار مهربانی کرد در حضور شهان هر دو جهان همه چون لیل و آن دو شه چو صباح همه را تازه گشته زیشان کشت رسته بیخار هر طرف گلزار همه گشته در آن جهان برکار همه پر نور و غرق در رحمت سلطان ولد