امیر خسرو دهلوی
خسرو و شیرین
بخش ۳۶ - شکر ریزی عروسی خسرو و شیرین و فرستادن خسرو انگشتری را به رسم پیمان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو مه در چادر شب رفت در خواب فرو پیچیدگی گردون نطع مهتاب عروس صبح را بیدار شد بخت عروسانه بر آمد بر سر تخت صنم فرمود کز گنج چو دریا کنند اسباب مهمانی مهیا به زیور بهر دو خورشید پر نور دو منزل راست شد چون بیت معمور روان شد خسرو از فرمان شیرین به ایوان دگر ز ایوان شیرین جریده بودش آهنگ از مداین نبودش با خود اسباب خزاین ز شاهان بد یکی انگشترینش خراج هفت کشور در نگینش فرستاد آن مه نو را به برجیس سلیمان وار خاتم را به بلقیس چو نتوان یک بها داد این نگین را چسان گویم دو چندان پاسخ این را ولی در لب مرا هم خاتمی هست به دست شه دهم چون بوسمش دست دهم با دو نگین انگشترینی که ارزد هر دو عالم را نگینی چو بخشم یک نگین را دو نگین باز دو خاتم نیز باید کردنم ساز چو شاه انگشت ساید بر نگینم شناسد قیمت انگشترینم بگفت این و ز لب زیب نگین داد به عزت بوسه بر انگشترین داد برابر گوئیا می کرد با هم نگین را با نگین خاتم به خاتم در آن انگشتری بازی زمانی بماند انگشت اندر هر دهانی بس آنگه گفت تا گردد مهیا جهازی پر در و گوهر چو دریا امیر خسرو دهلوی