امیر خسرو دهلوی
مطلعالانوار
بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داشت شبانی رمه در کوهسار پیر و جوان گشته ازو شیر خوار شیر که از بز به سبو ریختی آب در آن شیر درآمیختی بردی از آن آب ملمع به شیر نقرهٔ چون شیر ز برنا و پیر روزی که آن کوه به صحرای خاک سیل درآمد رمه را برد پاک آنکه جهان سوختهٔ شیر کرد سوخته شد ناگه از آن شیر سرد شیر خنک از تف و تابش بسوخت جملهٔ آن شیر ز آبش بسوخت خواجه چو شد با غم و آزار خفت کارشناسیش در آن کار گفت کان همه آب تو که در شیر بود شد همه سیل و رمه را در ربود مرد شبان زان سخن آمد ستوه ماند سرافگنده چو سیلاب کوه خسرو اگر دین طلبی از خدای زین دل خاین به دیانت گرای امیر خسرو دهلوی