عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۶: چون کنم معشوق عیار آمدست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون کنم معشوق عیار آمدست دشنه در کف سوی بازار آمدست دشنهٔ او تشنهٔ خون دل است لاجرم خونریز و خونخوار آمدست همچنان کان پسته می ریزد شکر همچنان آن دشنه خونبار آمدست هست ترک و من به جان هندوی او لاجرم با تیغ در کار آمدست صبحدم هر روز با کرباس و تیغ پیش تیغ او به زنهار آمدست آینه بر روی خود می داشتست تا به خود بر عاشق زار آمدست از وصال او کسی کی برخورد کو به عشق خود گرفتار آمدست او ز جمله فارغ است و هر کسی اندرین دعوی پدیدار آمدست لیک چون تو بنگری در راه عشق قسم هر کس محض پندار آمدست عاشق او و عشق او معشوقه اوست کیستی تو چون همه یار آمدست جز فنائی نیست چون می بنگرم آنچه از وی قسم عطار آمدست عطار نیشابوری