عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۳۱: چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست من کیم یک شبنم از دریای بی پایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست گر رسانی ذره ای شادی به جانم بی جگر هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین حلقه ای بر در زن و گر در نیایی هم رواست تا درون عالمم دم با تو نتوانم زدن چون برون آیم ز عالم با توام آن دم رواست چون در اصل کار عالم هیچکس آن برنتافت آنچنان دم کی توان گفتن که در عالم رواست در صفت رو تا بدان دم بوک یکدم پی بری کان دمی پاک است و پاک از صورت آدم رواست گر سر مویی جنب را تر نشد نامحرم است ظن مبر کاینجا سر یک موی نامحرم رواست موی چون در می نگنجد کرده ای سررشته گم گر تو گویی سوزنی با عیسی مریم رواست اره چون بر فرق خواهد داشت جم پایان کار گر فرو خواهد فتاد از دست جام جم رواست چون تواند دیو بر تخت سلیمانی نشست گر سلیمان گم کند در ملک خود خاتم رواست فقر دارد اصل محکم هرچه دیگر هیچ نیست گر قدم در فقر چون مردان کنی محکم رواست بیش از زنبیل بافی سلیمان نیست ملک هر که این زنبیل بفروشد به چیزی کم رواست مذهب عطار اینجا چیست از خود گم شدن زانکه اینجا نه جراحت هیچ و نه مرهم رواست عطار نیشابوری