عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۲: روز و شب چون غافلی از روز و شب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز و شب چون غافلی از روز و شب کی کنی از سر روز و شب طرب روی او چون پرتو افکند اینت روز زلف او چون سایه انداخت اینت شب گه کند این پرتو آن سایه نهان گه کند این سایه آن پرتو طلب صد هزاران محو در اثبات هست صد هزار اثبات در محو ای عجب چون تو در اثبات اول مانده ای مانده ای از ننگ خود سردرکنب تا نمیری و نگردی زنده باز صد هزاران بار هستی بی ادب هر که او جایی فرود آمد همی هست او را مرددون همت لقب چون ز پرده اوفتادی می شتاب تا ابد هرگز مزن دم بی طلب طالب آن باشد که جانش هر نفس تشنه تر باشد ولیکن بی سبب نه سبب نه علتش باشد پدید نه بود از خود نه از غیرش نسب چون نباشد او صفت چون باشدش خود همه اوست اینت کاری بوالعجب گر تو را باید که این سر پی بری خویش را از سلب او سازی سلب بر کنار گنج ماندی خاک بیز در میان بحر ماندی خشک لب چون رطب آمد غرض از استخوان استخوان تا چند خائی بی رطب هین شراب صرف درکش مردوار پس دو عالم پر کن از شور و شعب مست جاویدان شو و فانی بباش تا شوی جاوید آزاد از تعب چون تو آزاد آیی از ننگ وجود راستت آن وقت گیرد حکم چپ از دم آن کس که این می نوش کرد دوزخ سوزنده را بگرفت تب همچو عطار این شراب صاف عشق نوش کن از دست ساقی عرب عطار نیشابوری