عطار نیشابوری
بیان وادی استغنا
گفتار پیری مستغنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت مردی مرد را از اهل راز پرده شد از عالم اسرار باز هاتفی در حال گفت ای پیر زود هرچه می خواهی به خواه و گیر زود پیر گفتا من بدیدم کانبیا مبتلا بودند دایم در بلا هر کجا رنج و بلایی بیش بود انبیا را آن همه در پیش بود انبیا را چون بلا آمد نصیب کی رسد راحت بدین پیر غریب من نه عزت خواهم و نه خواریی کاش در عجز خودم بگذاریی چون نصیب مهتران در دست و رنج کهتران را کی تواند بود گنج انبیا بودند سر غوغای کار من ندارم تاب، دست از من بدار هرچ گفتم از میان خود چه سود تا ترا کاری نیفتد زان چه سود گرچه در بحر خطر افتاده ای همچو کبکی بال و پرافتاده ای از نهنگ و قعر اگر آگاهیی کی سلوک این چنین ره خواهیی اول از پندار مانی بی قرار چون درافتی جان کی آری با کنار عطار نیشابوری