عطار نیشابوری
بیان وادی توحید
حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قضا افتاد معشوقی در آب عاشقش خود را درافکند از شتاب چون رسیدند آن دو تن با یک دگر این یکی پرسید از آن کای بی خبر گر من افتادم در آن آب روان از چه افکندی تو خود را در میان گفت من خود را در آب انداختم زانک خود را از تو می نشناختم روزگاری شد که تا شد بی شکی با تویی تو یکی من یکی تو منی یا من توم، چند از دوی با توم من ، یا توم، یا تو توی چون تو من باشی و من تو بر دوام هر دو تن باشیم یک تن والسلام تا توی برجاست در شرکست یافت چون دوی برخاست توحیدت بتافت تو درو گم گرد، توحید این بود گم شدن کم کن تو، تفرید این بود عطار نیشابوری