عطار نیشابوری
فی وصف حاله
گفتار شبلی که پس از مردن به خواب جوانمردی آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون بشد شبلی ازین جای خراب بعد از آن دیدش جوامردی به خواب گفت حق با تو چه کرد ای نیک بخت گفت ؛ چون شد در حسابم کار سخت چون مرا بس خویشتن دشمن بدید ضعف و نومیدی و عجز من بدید رحمتش آمد بدان بیچارگیم پس ببخشود از کرم یک بارگیم خالقا بیچارهٔ راهم ترا همچو موری لنگ در چاهم ترا من نمی دانم که من اهل چه ام یا کجاام یا کدامم یا که ام بی تنی بی دولتی بی حاصلی بی نوایی بی قراری بی دلی عمر در خون جگر بگداخته بهرهٔ از عمر ناپرداخته هر چه کرده جمله تاوان آمده جان به لب عمرم به پایان آمده دل ز دستم رفته و دین گم شده صورتم نامانده معنی گم شده من نه کافر نه مسلمان مانده در میان هر دو حیران مانده نه مسلمانم نه کافر، چون کنم مانده سرگردان و مضطر، چون کنم در دری تنگم گرفتارآمده روی در دیوار پندار آمده بر من بیچاره این در برگشای وین ز راه افتاده را راهی نمای بنده را گر نیست زاد راه هیچ می نیاساید ز اشک و آه هیچ هم توانی سوخت از آهش گناه هم ز اشکش شست دیوان سیاه هر که دریاهای اشکش حاصل است گو بیا کو درخور این منزل است وانک او را دیدهٔ خون بار نیست گو برو کو را بر ما کار نیست عطار نیشابوری