عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت دیوانهای که از مگس و کیک در عذاب بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود در کنجی یکی دیوانه خوار پیش او شد آن عزیز نامدار گفت می بینم ترا اهلیتی هست در اهلیتت جمعیتی گفت کی جمعیتی یابم ز کس چون خلاصم نیست از کیک و مگس جملهٔ روزم مگس دارد عذاب جملهٔ شب نایدم از کیک خواب نیم سارخکی چو در نمرود شد مغز آن سرگشته دل پر دود شد من مگر نمرود وقتم کز حبیب کیک و سار پخک و مگس دارم نصیب دیگری گفتش گنه دارم بسی با گنه چون ره برد آنجا کسی چون مگس آلوده باشد بی خلاف کی رسد سیمرغ را در کوه قاف چون ز ره سر تافت مرد پر گناه کی تواند یافت قرب پادشاه گفت ای غافل مشو نومید ازو لطف می خواه و کرم جاوید ازو گر به آسانی نیندازی سپر کار دشوارت شود ای بی خبر گر نبودی مرد تایب را قبول کی بدی هر شب برای او نزول گر گنه کردی، در توبه ست باز توبه کن کین در نخواهد شد فراز گر به صدق آیی درین ره تو دمی صد فتوحت پیش بازآید همی عطار نیشابوری